پیامبر اکرم- صلّى الله علیه وسلّم- درحالی که قلبش بهشدت میتپید، نزد خدیجه بنت خویلد برگشت و گفت مرا بپوشانید! او را پوشاندند، تا اینکه هراس از او دور شد. پیامبر اکرم- صلّى الله علیه وسلّم- ماجرا را به اطلاع خدیجه رسانید و گفت: بر خودم میترسم و احساس خطر میکنم. خدیجه گفت: نه هرگز، سوگند به خدا که خداوند تو را خوار نمیکند؛ تو پیوند خویشاوندی را برقرار میداری و بینوایان را کمک میکنی
روز محشر محو گردد سر به سر
جز زفان او زفانهای دگر
تا دم آخر که بر میگشت حال
شوق کرد از حضرت عزت سال
چون دلش بی خود شدی در بحر راز
جوش او میلی برفتی در نماز
چون دل او بود دریای شگرف
جوش بسیاری زند دریای ژرف
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل